دریا بیا، دریا بیا
من خسته ام
دریا بیا
من کوله بارم بسته ام
دریا بیا
من منتظر بنشسته ام
دریا بیا یک موجِ دیگر مانده تا
دریا شدن
یک موج دیگر مانده تا
عصیان گر و آزاد و
بی پروا شدن
دریا بیا
آغوشِ مواجت برویم وا بکن
دریا بیا
من را چو خود دریا بکن
دریا بیا یک موج دیگر مانده تا
گیری مرا
در عمقِ تاریکت به بر
آغوشِ موجت واکن ای دریا
مرا با خود ببر
عاقبت دیدی خیابانی شدم
کاش دستم را نمی کردی رها
کاش دستت
چون حواست
پرت دستان کسی دیگر نبود
آزموده ای مرا هزار بار
آزموده ای مرا هزار نسل
آزموده ای مرا هزار سال
آنچنان که روی این سیاهِ خاکیِ زمین
از برای یک هبوطی دگر
جای دیگری نمانده است
آزموده ای و باز داده های موردی جدید
ساده می کند جواب این سوال را
احتمال رستن یک از هزار را
مورد شماره ی جدید آزمون منم
نسل یک هزارم نژاده ی بشر
آدم هزاره ی جدید
آدم هزاره ی سیاه
آزمون نسل شوربخت من
شروع ناشده تمام می شود
روز سر نیامده
روزگارِ من سیاه می شود
ناله های بخشش شبانه ام تباه می شود
من به عمق خالی درون خود سقوط می کنم
این بهشت وعده داده پیش کش
لحظه ای درنگ کن هبوط می کنم