رباعی_دوبیتی_شعر کوتاه

مجموعه اشعار مقداد قنبری مزیدی

رباعی_دوبیتی_شعر کوتاه

مجموعه اشعار مقداد قنبری مزیدی

رباعی 112

از مهر و محبتِ هم آکنده شدیم

از دوریِ هم، چو مرغِ سرکنده شدیم

گفتیم کنار یکدگر می مانیم

رفتیم و ز گرد هم پراکنده شدیم

م. مزیدی

رباعی ۱۰۹

با بغض شبی از این حوالی رفتیم

بی دلبر خویش با چه حالی رفتیم

در یاد کسی نمانده بودیم انگار

از کوچه ی عشق دست خالی رفتیم

م. مزیدی

رباعی ۱۰۸

افتاد ز روی بام ما تشتی که...

تفتیده و خشک و بی ثمر دشتی که...

خوابی که ادامه داشت تا آخر عمر

گشتیم و نبود راه برگشتی که...

م. مزیدی

رباعی 107

می دید عذاب و غصه و درد مرا

پیشانی سرد و صورت زرد مرا

گفتم غم عشق ناخوش احوالم کرد

بی حوصله نزد دکتر آورد مرا !

م. مزیدی

دوبیتی 106

کلاه خویش قاضی کرده بودی

دل خود را تو راضی کرده بودی

حساب عشق ما را جمع و تفریق

به قانون ریاضی کرده بودی

م. مزیدی

دوبیتی 105

دل من را اگر راضی کنی باز

وفا چون دوره ی ماضی کنی باز

نداری عاشقی دیوانه چون من

کلاه خویش اگر قاضی کنی باز

م. مزیدی

رباعی 101

رباعی طالع اشتباه


صد حسرت و درد و آه همراهم بود

یک طالع اشتباه همراهم بود

یک لحظه رها نکرد دستانم را

از روز ازل گناه همراهم بود

م. مزیدی

دوبیتی 100

صدمین شعر:

دوبیتی غم هجر


غم هجر از صفای وصل بهتر

جدایی ابتدای فصل بهتر

چو این حاشیه سازان راس کارند!

همیشه فرع کار از اصل بهتر

م. مزیدی

دوبیتی... 99

حال ابری...

به دل دارم تمام درد عالم

ز دست دوستان پیوسته نالم

سراغم آمده بغضی گلوگیر

کمی تا قسمتی ابریست حالم!

م. مزیدی

دوبیتی این خاک... 98

تقدیم به خاک عزیز وطن:

بسی گلهای پرپر دارد این خاک

به دل سودای دیگر دارد این خاک

هزار اسطوره در خود پروریده

هزار افسانه از بر دارد این خاک

م. مزیدی

بهترین شعر جهان...97

شعر اگر لبخندِ کوتاهی نشاند بر لبی

یا به شادی جمع یاران را به روز آرد شبی

بهترین شعر جهان باشد چنین شعری، اگر

از رخِ رنجورِ بیماری فروکاهد تبی

م. مزیدی

شعر تازه 96

برای سوختن آماده ام اما...

خراب و مست جام باده ام اما...

چو لیلی، میل عشاق دگر دارد

چو مجنون، دل به دستش داده ام اما...

***

قدی رعنا چو سرو ناز دارد

دلی عاشق کش و طناز دارد

خمارآلوده چشمان نگارم

نشان از نرگس شیراز دارد

***

معشوق به بر، بساط بزم آماده

دستی رخ یار و دست دیگر باده

امشب به حساب کافرانم بنویس

کافر شده را چکار با سجاده؟

م. مزیدی

دو بیتی 95

در این اوضاعِ عقرب در قمر گم

در این آشفتگیِ حالِ مردم

نگه کن رونق بازار ما را

رکود اندر رکود اندر تورم

م. مزیدی

شعر نیمایی 94

دوستان عزیزم سلام

در سال جدید با یک نیمایی به روز شدم.

بی صبرانه منتظر نقدها و نظراتتان هستم.

:::


وقتی که تا یک ماهِ آینده

دولت به اجرا می گذارد

طرح یکسان سازیِ نرخ رفاقت را

وقتی محبت

در میانِ ده قلم کالا،

                       ضروری نیست

سرخطِ اخبار جهان وقتی

بسیار بیش از مهربانی، عاشقِ جنگ است

چون می شود

کمبود ها را با کمی یارانه جبران کرد

وقتی که باران نیز

رفتار او سرشارِ تبعیض است

فعل نفهمیدن

در جمع پرتشویشِ خصلت های انسان

بهترین چیز است

 م. مزیدی

93/1/20

چهارشنبه

شعر کوتاه 93

:::

سلام

زمستان نیز رفتنی شد و همچنان حرفی نیست که شایسته ی بر زبان آوردن باشد. جز دلتنگی های همیشگی و بی حوصلگی های تکراری.

شاید این نیمایی صدایش از من رساتر باشد...

 

این روزهای واپسین، قلبم

دردِ زمستان را به تن دارد

پیچیده بوی غنچه های باغ در کوچه

اما طنینِ این صدا مثل همیشه

 از زمستانی ترین غم ها سخن دارد

حال و هوای آخر اسفند

با خویش دارد بغضِ دلگیری

یک کینه ی دیرینه گویا

با من بیچاره از عهدِ کهن دارد

:::

شعر کوتاه 92


نقشه ی جغرافیا را کج کنید

شاید این دنیا،

                 کمی بهتر شود

شعر کوتاه 91


پشت نقشه

         در سپیدایِ دلِ کاغذ

آن وسط های کمی از آخرین پونس

                        جنوبی تر

ناکجا آبادِ بی رنگی ست...

شعر کوتاه 90


باید از چرکنویسِ همه ی خاطره ها خالی شد

غصه ها

     حجم عجیبی دارند

شعر کوتاه 89


باغ ها درد خیابان بر جگر دارند

کاش حافظ،

               جای دیگر زندگی می کرد

شعر کوتاه 88



غصه باران است حالِ ابریم

با حضورت خانه را

   چون برفِ شب باریده

                   غافلگیر کن

شعر کوتاه 87


مثل فردا

     همیشه در راهم

آرزوی نیامدن دارم

شعر کوتاه 85

ما را به خط ِ خوش نوشتی

ما خود به دستِ خویش

خط های

           کج و معوج کشیدیم

شعر کوتاه 84

عاقبت دیدی خیابانی شدم

کاش دستم را نمی کردی رها

کاش دستت

             چون حواست

 پرت دستان کسی دیگر نبود